وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

یک همدم و همنفس ندارم

می‌میرم و هیچ کس ندارم

گویند بگیر دامن وصل

می‌خواهم و دسترس ندارم

دارم هوس و نمی‌دهد دست

آن نیست که این هوس ندارم

گفتی گله‌ای ز ما نداری

دارم گله از تو پس ندارم

وحشی نروم به خواب راحت

تا تکیه به خار و خس ندارم