هان ای کل تا زدم مزن لاف
ای تو بره ریش . . . غراره
در سبلت و ریش خویش بنگر
هست از در عبرت و نظاره
جولاهه کار مانده گوئی
غرداش نهاده بر تغاره
گوئی که غلامباره ام لیک
گوی و غری غلام باره
انداخته باد یا نگونسار
در فقر چه از سر مناره