نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۵

خادم که دراز خان بمجلس بگشاد

بودم غم جامه چون برم کاسه نهاد

آخر ز برای آش رختم شد چرب

(همسایه بدخدای کس را مدهاد)