سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۸

سادات به یک بار همه مهجورند

کز سایهٔ حشمت تو مهتر دورند

از غایت مهر تو به دل رنجورند

گر شکر تو گویند به جان معذورند