خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۷

می آیم و در بروی من می بندی

می گریم و بر گریه من می خندی

پشتم چو کمان کردی و چون تیر مرا

در خویش کشیدی و بدور افکندی