خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲

ای برده ضمیرت از مه و مهر فَرِه

وی گشته مطیعت زن و مرد و که و مه

چون تیر خدنگ در کمان پیوستی

می کرد کمان چرخ بر تیر تو زه