خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

آن فتنه کن شمع جمع ما بود برفت

وان ماه که مهر ما بیفزود برفت

داود چو بی رخش نبودی روزی

اکنون چکند که ماه داود برفت