خوشا چشمی که بیند روی ترکان
خنک بادی که آرد بوی ترکان
می نوشین و نوشانوش مستان
در اردو و هیاهوی ترکان
دل شیرافکنان افتاده در دام
ز روبهبازی آهوی ترکان
شب شامیلباس زنگیآسا
غلام سنبل هندوی ترکان
ز ترکان گوشه چون گیرم که بینم
کمان حسن بر بازوی ترکان
بود هندوی چشم میپرستان
دو تا پیوسته چون ابروی ترکان
در آب روشن ار آتش ندیدی
ببین روشن در آب روی ترکان
وگر گفتی که چین در شام نبود
نظر کن در خم گیسوی ترکان
بود پیوسته خواجو مست و مخمور
به یاد نرگس جادوی ترکان