خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۴ - فی الاستعطاف و الشکوی عن تعویق الاحسان

سپهر مهر معالی مه سپهر جلال

زهی ضمیر تو از منهیان عالم غیب

اگر نه حفظ تو بودی اساس عالم را

معارج فلکی منهدم شدی لاریب

جهان ز بهر جلال تو قرطه ئی می دوخت

بر آمد اطلس گردونش از قواره ی جیب

فروغ لمعه ی رای تو ملک و ملت را

همان شعاع که شد رهبر شبان شعیب

اگر ملال نمائی ز بنده عیبی نیست

چرا که ذات شریف منزهست از عیب

روا مدار که در انتظار انعامت

دهد بسن شبابم زمانه وصمت شیب