عقرب سر زلفت، با قمر قرین باشد
تا قمر به عقرب هست، روز ما چنین باشد
خوشههای زلفینت، گرد خرمن عارض
وه به گرد این خرمن، تا که خوشهچین باشد
۳
هندوی سر زلفت، با دلم مدارا کرد
مفتی ولایت دان، دزد اگر امین باشد
کفر و دین عاشق چیست، زلف و چهره دلبر
گو بیا که پیش ماست، هرچه کفر و دین باشد
نوبت مددکاری است، همتی نما ای بخت
کآسمان به قصد ما، سخت در کمین باشد
۶
با چنین قوی خصمی، پنجه کی توان انداخت
چاره چون مدارا هست، صرفه اندر این باشد
افسر، ار نیارد داد دل به دست هر شوخی
کی ز جور این و آن، خاطرش حزین باشد