جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۷

نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی

یکرنگ خواجهٔ دو سرا مرتضی علی

در بحر نعت و منتقبتم آشنا کنید

یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی

ذات نبی گلست و علی بوی گل بود

چشم است مصطفی، و ضیا؛ مرتضی علی

قندیل طا ق عرش دل روشنم سزد

مولای ماست شمع هدی مرتضی علی

بیرون دلی ز دایرهٔ بندگیش نیست

فرمانروای شاه و گدا مرتضی علی

دل را زجور غیر به فرمودهٔ خدا

بر خوان صبر داده صلا مرتضی علی

اغیار را به زمره اشرار واگذار

ما را بس است راهنما مرتضی علی

زان دست و تیغ گلشن دین راست آب و رنگ

سیف است ذوالفقار و فتا مرتضی علی

گردیده کعبه قبله گه اهل روزگار

از فیض خانه زاد خدا مرتضی علی

کام مراد یافته هر کس ز درگهش

درد کرا که نیست دوا مرتضی علی

نامت مرا گل سر شاخ زبان بس است

جویا فدای نام تو یا مرتضی علی