یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۶۲

زی سنبل خط زخالش بردم فریاد

کم گندم وی خوشه تن دانه نهاد

صد خرمن از آن گفت به یک جو خواهی

تا کی این کاه کهنه ها داد بباد