ای بار داده کعبه کویت به راهها
گستاخ بارگاه قبول تو آهها
بر دامن امید تو، دست دعا دراز
بر آستان عفو تو روی گناهها
رگها که در تن است، حقیقتشناس را
باشد به سوی معرفتت شاهراهها
هر سر ز پای کوبی شور تو بقعهای
دلها ز های و هوی غمت خانقاهها
در سینههاست، هر نفسی، ذکر ارهای
در دیدههاست، سبحه ذکرت نگاهها
هر نالهای ز لشکر درد تو رایتی است
دلهاست از ستون غمت بارگاهها
عشق از دل دو نیم، سوار دو اسبه است
غمها به حفظ کشور یادت سپاهها
از یک نسیم حکم تو در بحر روزگار
چون موج گشتهاند روان سال و ماهها
رهرو به کجا به کعبه کوی تو پی برد؟
کآواره گشتهاند، درین دشت راهها
واعظ اگر چه برده ز حد معصیت، ولی
دارد ز عفو و بخشش و لطفت پناهها