مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰

باشد ز سرشگ لاله‌گون دل من

چون شیشه می جوش درون دل من

دور از تو شرابی و کبابی که مراست

لخت جگر منست و خون دل من