مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰

رندی به بغل صراحی و در کف جام

با واعظ شهر گفت کای شیخ انام

چون هر دو بود زآب عنبر و سرکه و می

آن بهر چه شد حلال و این گشت حرام