مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

آخر غم او ازین غم آبادم برد

با جان حزین و دل ناشادم برد

هر قطره که دیده‌ام فشاند آخر کار

جمع آمد و سیلی شد و بنیادم برد