مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸

آن گوهر جان که در دریائی ماست

و آسایش و کام دل سودائی ماست

چون مردم چشم از آنکه خرد است و عزیز

بر دیده نشانمش که بینائی ماست