امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲ - تتبع شیخ

ملک آفاق به جز دیر مغان این همه نیست

مایه عیش به جز رطل گران این همه نیست

واعظا این همه از باغ جنان قصه مگوی

که من و کوی کسی باغ جنان این همه نیست

دوش گفتست ز بس نعره و آشوبم باز

هست او ورنه علالای سگان این همه نیست

جاه و اقبال جهان جمله حباب است و نمود

بود این سلسله شعبده سان این همه نیست

این همه حسن و لطافت که پریزاد مراست

گر سوی جنس بشر بنگری آن این همه نیست

از زمان هر نفسم صد غم بیداد رسید

ور نه جور و ستم اهل زمان این همه نیست

خاک کویش مگر از چشم ملائک شده نقش

ورنه از چهره عشاق نشان این همه نیست

فانیا جان ده و از محنت هجران واره

حاجت ناله و آشوب و فغان این همه نیست