امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - تتبع خواجه

در دلم آتش محبت اوست

آب چشمم ز دود فرقت اوست

نیست دود دلم به هیئت سرو

از دلم رسته سرو قامت اوست

لب لعلش که شد می‌ْآلوده

چشمم آلوده خون ز حسرت اوست

رخشش ابرو باد و لمعه نعل

درگه پویه برق آفت اوست

گر ذلیلم به عشق و می ای شیخ

این مذلت هم از مشیت اوست

بنده پیر دیرم ای زاهد

که فراغم ز درد صحبت اوست

فانی و دلبر خراباتی

که فنا حاصلش ز خدمت اوست