طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

از قامت بلندت قمری به لحن کوکو

در پیچ و تاب سنبل زان حلقه دو گیسو

مستانه گر خرامی از ناز در گلستان

غوغا و فتنه خیزد از طاق چرخ مینو

در بوستان خوبی موزون‌قدان بدیدم

مانند نخل قدت سروی نرسته دلجو!

افتاده عکس مژگان با چشم سرمه‌سایت

در مرغزار سنبل گویی چریده آهو

از تیر طعن اغیار عاشق چه باک دارد

گر چون شهاب آید برق ستم ز هر سو؟!

پهنای دشت هجران چون وسعت دو عالم

راه وصال جانان باریک از سر مو!

از گلشن جمالت یک گل نچید طغرل

خار جفای اغیار آمد دراز پهلو!