پیش ازین، مدح هر که گفتندی
یافتندی ز جود او صلهها
گر اثر مینکرد، ز آتش هجو
ریختندی به جانش آبلهها
این زمان، نه به مدح ممنونند
نه ز هجو است بر زبان گلهها
داد داد، از فزونی امساک؛
آه آه، از کمی حوصلهها
بعد ازین بایدم فرستادن
بعدم زین گروه قافلهها
بلکه آرند مزد مرثیه پیش
فگنم چون ز نوحه زلزلهها
آدم زنده هم نمانده، دریغ
کآدمی خوار گشته قابلهها
دفتر انتخاب را گردون
داد بر باد و مانده باطلهها
از که گیرم دیت؟ که افزون است
از مجانین جنون عاقلهها!