دردی دارم که گفتنی نیست
ور گفته شود شنفتنی نیست
باغی است دلم ز داغت، اما
باغی که گلش شکفتنی نیست
داند همه کس غمم، که عشقت
گنجی است، ولی نهفتنی نیست
افسانه ی وصل تا نباشد
چشمم شب هجر خفتنی نیست
گردی است در آستانت آذر
اما گردی که رفتنی نیست