تا سپهدار به شطرنج هنر
چیره بر دشمن خونخوار شده
ماحی سیرت ناهنجاران
حامی زمره احرار شده
چتر استبداد از صرصر داد
پست و وارون و نگونسار شده
با عدالت همه جا بود رفیق
با خرد در همه جا یار شده
شهر ری از قدمش خرم و شاد
خوشتر از خلخ و فرخار شده
شه محمدعلی از هیبت او
خوار و شرمنده ز کردار شده
شبش از برق چو روز روشن
روزش از دود شب تار شده
آخرالامر ز دیهیم و سریر
گشته مستعفی و بیزار شده
جستم از طبع امیری تاریخ
گفت «شه مات سپهدار شده »