نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

تقلید روان از ره توحید بعیدند

زان است که هرگز به حقیقت نرسیدند

ره در حرم کعبه مقصود نبردند

هرچند در این بادیه هر سوی دویدند

در گفت و شنیدند و طلبکار همه عمر

وین طرفه که همواره در این گفت و شنیدند

آن شاهد گلچهره ز رخ پرده برانداخت

وین کوردلان رنگی از آن چهره ندیدند

مستان الستند کسانی که از این جام

در بزم ازل باده توحید چشیدند

مردان خدا زنده جاوید بمانند

زان روح الهی که در ایشان بدمیدند

زنده به خدایند چو از خویش بمردند

پیوسته به حقند چو از خویش بریدند

پیری طلبی، راه مریدی سپر اول

پیران جهان جمله در این راه مریدند

این راه به کوشش نتوان یافت نسیمی

از جذبه که را تا به سوی خویش کشیدند