مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲

چون در شب هجر تو فرو شد روزم

واندر غم تو نیست کسی دلسوزم

آن به که ذخیره از سخن پردازم

وز جان به لب رسیده لب بردوزم