از کین گر آن بیدادگر بر سینهام خنجر زند
باد ابحل خون منش گر خنجر دیگر زند
شکرانه خواب خوشت مپسند در بیرون در
ناکرده خواب صبحدم گر حلقهای بر در زند
ساقی ندانم بادهام داد از کدامین میکده
کامشب سفالین ساغرم صد طعنه بر کوثر زند
دل در بر مرغ حرم از رشک خون گردد اگر
بر گرد کویت طایری چون مرغ روحم پر زند
از خاک ما خونین دلان گر برزند سر لالهای
چیند چو او را بیدلی گو بوسد و بر سر زند
از شوقت ای پیمانگسل شاید طبیب خستهدل
گر خیمه جان بر کند بیرون ازین کشور زند