جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۸

ای عشق رخت برده مرا خواب از چشم

سودای توأم گشاده خوناب از چشم

هرچند که یاقوت درخشان باشد

با رنگ رخت ببرده ای آب از چشم