جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲

شبهای دراز بیشتر بیدارم

نزدیک سحر روی به بالین دارم

من بیدارم که دیده بی دیدن دوست

در خواب رود خیال می پندارم