جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

ای دل ستم از یار جفاپیشه بسیست

دل بر غم او منه که او هیچ کسیست

بحریست دل نازک تو بی پایان

انگار که در بحر ضمیر تو خسیست