جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

کدام لطف که در شأن ما نکرد ایزد

به صد زبان نتوانم که شکر آن گویم

اگر نه در دل من یاد او بود شب و روز

ز دل نفور شدم دست ازو فرو شویم

به هرکه درنگرم لطف او همی بینم

مراد خویش همان به بود کزو جویم