نگارا ز هجر تو دل خستهایم
دو دیده به وصل تو دربستهایم
ز بند همه چیز برخاستیم
به محراب ابروت پیوستهایم
ز زنّار زلفت حذر کردهایم
به امّید وصل تو بنشستهایم
دل خستهٔ ما پر از مهر تست
که مهر از همه خلق بگسستهایم
بنفشه به زلف تو نسبت کنم
میان ریاحین از آن دستهایم
بنه مرهمی بر دلم از وصال
که از تیغ هجر تو بس خستهایم
چو سرویم آزاد و کوتاه دست
که از ننگِ تر دامنان رستهایم