نه صبر از وصل جانان میتوان کرد
نه هجران بر خود آسان میتوان کرد
نه با دل بر توان آمد به تدبیر
نه از وصل تو درمان میتوان کرد
نه سرّ عشق با کس میتوان گفت
نه منع روز هجران میتوان کرد
نه از لعل تو کامی میتوان یافت
نه ترک آب حیوان میتوان کرد
اگر بر جان کند حکمش روانست
خلاف امر سلطان میتوان کرد
به عید روی آن ماه دل افروز
دل و جان هر دو قربان میتوان کرد
تو میدانی که دایم زندگانی
به بوی وصل جانان میتوان کرد
دلم را یک شبی بر خوان وصلش
ز لعل دوست مهمان میتوان کرد
بگفتا صبر کن در کار وصلم
صبوری از دل و جان میتوان کرد
اگر جان از جهان خواهد به فرمان
چه گویم ترک فرمان میتوان کرد؟