عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲

خشم تو آبست، اگر در آب موج آتشست

حلم تو خاکست، اگر در خاک کوه آهنست

چنگ عزرائیل را مانَد سر شمشیر تو

زانکه عزرائیل را دایم عقیقین دامنست

رزمگاه تو به محشرگاه ماند که‌اندرو

مرد نشناسد که مردست از نهیبت یا زنست