اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۲

دلی کز بی‌خودی گرم سراغ عشق می‌گردد

به گرد شهر و کو بر کف چراغ عشق می‌گردد

ز تاب مهربانی می‌پزد در تابه خامی

کسی کز درد تو قانع به داغ عشق می‌گردد