اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۹

یاد او کرد ز دل تا چشم حیران گل شکفت

نام او بردم ز لب تا گوش مستان گل شکفت

بسکه لبریز تماشای تو بودم زیر تیغ

از گل هر قطره خونم صد گلستان گل شکفت