اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴

بخت با ما سر جفا دارد

نا امیدی چه اجرها دارد

اگر انصاف دادرس باشد

عاشق زنده خونبها دارد

هر چه می بینم از تو خالی نیست

سبزه شوخ است و گل صفا دارد

بی تو عمر ابد گوارا نیست

مزه آب ناشتا دارد