سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳

ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب

کو به یک ره بُرد از من صبر و آرام و شکیب

رومیانه روی دارد، زنگیانه زلف و خال

چون کمان چاچیان، ابروی دارد پرعتیب

از عجایب‌های عالم سی و دو چیز عجیب

جمع می‌بینم عیان در روی او من بی حجیب

ماه و پروین، تیر و زهره، شمس و قوس و کاج و عاج

مُورْد و نرگس، لعل و گل، سبزی و می، وصل و فریب

بان و خطمی، شمع و صَندل، شیر و قیر و نور و نار

شهد و شِکّر، مشک و عنبر، در و لؤلؤ، نار و سیب

معجزات پنج پیغمبر به رویش در پدید

احمد و داود و عیسی خضر و داماد شَعیب

ای صنم گر من بمیرم ناچشیده زان لبان

دادگر از تو بخواهد داد من روز حَسیب

سعدیا از روی تحقیق این سخن نشنیده‌ای؟

هر نشیبی را فراز و هر فرازی را نشیب