ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۳۵ - کشته شدن تور به دست منوچهر

به دریا نمودند هر دو درنگ

چنین تا در آمد منوچهر تنگ

خروش آمد از هر دو لشکر به کین

بتوفید از آوازِ گُردان زمین

دو لشکر خروشان بدان دشت خون

همانا بود کز ستاره فزون

چهل روزشان رزم پیوسته بود

در و دشت پْر کشته و خسته بود

منوچهر و تور اندر آن تیره گرد

به هم باز خوردند روز نبرد

به گردن برآورد گرز نیا

بزد بر سر تورِ پُرکیمیا

تن پیلوارش درآمد به خاک

سر و مغفر و جوشنش گشته چاک

دل سلم ز اندوهش آزرده شد

غریوان به سوی سراپرده شد

همه شب همی با سران رای زد

سرانگشت تشویر بر پای زد

که برگردد از رزم و گیرد گریز

مگر جان رهاند ز شمشیر تیز