اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۵

مستم من و ناصبور و ناپروا هم

دنیا همه هیچ پیش من عقبا هم

بی نام و نشان و محو و گمگشته عشق

امروز که می شناسدم؟ فردا هم