اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

با ظلمت مرگ برق جان را چه ثبات

بس غره مشو چو کزو از آب حیات

کاین کوزه عمر بشکند آخر کار

وین آب حیات گم شود در ظلمات