اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۶

زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم

هرچند که دیدیم ازین پیش ندیدیم

منصور هم از دار نمایش غرضش بود

مردی که بپوشد هنر خویش ندیدیم

هرچند که گشتیم چو مجنون ز پی یار

یاری بجز از سایه خود بیش ندیدیم

بر چرخ منه نام مروت که ز خوانش

جز خون جگر قسمت درویش ندیدیم

باور که کند درد تو اهلی که توگویی

از نوش لبان فایده جز نیش ندیدیم