سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۸ - حکایت دزد و سیستانی

شنیدم که دزدی درآمد ز دشت

به دروازهٔ سیستان برگذشت

بدزدید بقال از او نیم دانگ

برآورد دزد سیه‌کار بانگ:

خدایا تو شب‌رو به آتش مسوز

که ره می‌زند سیستانی به‌روز