مست می و ساقیم تا نفسی باقی است
با می و ساقی مرا کار بسی باقی است
گر دلم از دست رفت بهر نثار رهت
شکر که بر جان هنوز دست رسی باقی است
خیز و گل عشق چین کز چمن زندگی
تا مژه بر هم زنی خار و خسی باقی است
پیر شدیم از جهان دست زجان شسته ایم
نیست بجز دیدنت گر هوسی باقی است
مرغ نشاطم پرید جز تن زارم نماند
هرکه بپرسد ز من گو نفسی باقی است
نام تو اهلی ز عشق زنده بود تا ابد
بی صفت عشق کی نام کسی باقی است