سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۰ - حکایت

یکی در نشابور دانی چه گفت

چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟

توقع مدار ای پسر گر کسی

که بی سعی هرگز به جایی رسی

سمیلان چو می بر نگیرد قدم

وجودی است بی منفعت چون عدم

طمع دار سود و بترس از زیان

که بی بهره باشند فارغ زیان