دام به راه مینهی طره کمند میکنی
صید بود چو خانگی از چه به بند میکنی
تا که نهی در آتشم تا که کنی مشوشم
خال نهی به عارض و زلف نژند میکنی
زآن خط و لعل دلنشین کرد شکر نبات بین
چند نبات جویی و پرسش قند میکنی
من ز سواد مردمک زود سپندت آورم
تا تو به رفع چشم بد فکر سپند میکنی
چشم گشای باغبان وآن قد معتدل ببین
سرو بگو که شرم کن سر چه بلند میکنی
فکر خطا حدیث گل پیش جمال گلبدن
قصه ز مشک یا خطش سهو تو چند میکنی
طایف کعبهٔ رضا آشفته گو به سر رود
چند به خانه خفته و فکر سمند میکنی