ای سرو نورسیده زگلزار کیستی
دل میبری زخلق و دل آزار کیستی
ای زلف سرنگون شده ی همچو بخت من
ای پرچم بلند نگونسار کیستی
ای باغ ارغوان و سمن جلوه ی زناز
پرده بهل بگو که سمن زار کیستی
ای عندلیب باغ گلت میکند سفر
در این چمن بگو که گرفتار کیستی
دم میزند زیاری تو هر که را دلیست
در این میانه راست بگو یار کیستی
هر جا دلیست بسمل تیر نگاه تست
ای ترک جان شکار تو خونخوار کیستی
بر هر پرتو نامه خونین عاشقیست
ای نامه بر کبوتر طیار کیستی
یوسف وشان شهر ببازار جلوه گر
بی سیم و زر دلا تو خریدار کیستی
سرو من و تو هر دو بگلزار می چمند
زین دو تذرو بنده رفتار کیستی
همخانه با تو دلبر و همکاسه با تو یار
در شهر گو دلا تو طلبکار کیستی
آشفته وار جمله جهانت بجان غلام
از این همه غلام نگهدار کیستی
ای مسند خلافت ای عرش معنوی
غیر از علی بگو تو سزاوار کیستی