آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۲

شدم آشفته همسایه به عشق خانه‌سوز امشب

منم آن خس که با شعله سر هم‌خانگی دارم

مگر دست خدا برهاندم زین آتش سوزان

وگرنه من کجا آن قدرت مردانگی دارم