آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱

بوستان باغ بهشت است و عیان می‌بینم

نیستم آدم اگر بی‌تو در او بنشینم

هیچ دانی ز چه از کف ننهم جام شراب؟

زآن که عکس رخ دلدار در آن می‌بینم