گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت

مویی نفروشم به همه ملک جهانت

شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت

تو خود شکری یا عسلست آب دهانت

یک روز عنایت کن و تیری به من انداز

[...]

سعدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲

 

ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت

گردون مطوق یکی از فاختگانت

بر کوتهی بینش خود داد گواهی

آن کس که نشان داد برون از دو جهانت

پنهانتر ازانی که توانت به نشان یافت

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

در چشم شناسای ره و رسم امانت

دزدیدن گردن بود از تیغ خیانت

پوشیده نظر، دیده ور از یاری مردم

کور است که دارد ز عصا چشم اعانت

یک فایده خواری ما اینکه عزیزان

[...]

واعظ قزوینی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

دانی چه تمیز است میان تن و جانت

تو جان جهانی و بود جسم جهانت

با تلخی جان باختنم کام نه تلخ است

نامم ببری گر دم رفتن بزبانت

ظلمات خم زلف سیه من چو سکندر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲

 

ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت

وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت

خرسند شکاری که نشینی به کمینش

قربان خدنگی که رها شد ز کمانت

تا آینه از خوبی خود با خبرت کرد

[...]

فروغی بسطامی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱۳ - وله ایضاً

 

ای تنگتر از سینهٔ عشاق دهانت

باریکتر از فکر خردمند میانت

همسنگ قلل شد غمم از فکر سرینت

همراز عدم شد تنم از عشق دهانت

صد خار جفا در دلم از حسرت بشکست

[...]

قاآنی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۳۵ - دل می طپد

 

ای چشمهٔ حیوان خجل از لعل لبانت

وی آب بقا منفعل از آب دهانت

ابروی کجت هست، کمان و مژه ات تیر

دل می طپد اندر بر آن تیر و کمانت

از سرو ندیده است کس این قامت و رفتار

[...]

ترکی شیرازی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

ای راحت دل قوت روان لعل لبانت

خون شد دل مسکین ز غم سرو روانت

دورم ز تو بی خبر از خویش و لیکن

پیش منی و هیچ نبینم ز نشانت

وفایی مهابادی
 
 
sunny dark_mode