گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵

 

آن را که میسر نشود صبر و قناعت

باید که ببندد کمر خدمت و طاعت

چون دوست گرفتی چه غم از دشمن خونخوار؟

گو بوق ملامت بزن و کوس شناعت

گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید

[...]

سعدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

دل از دو جهان کرده بعشق تو قناعت

جان سوده بخاک حرمت جبهه طاعت

دل اهل ریاضت بود و با دهنت ساخت

با هیچ کند صبر به تنگی قناعت

از طعنه دشمن نروم من زدر دوست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode